۴۳ — طرحواره رهاشدگی و بیثباتی: فهم ترس از از دست دادن دیگری
- Marya Sirous

- 7 days ago
- 4 min read

۱. ریشه خلأ: وقتی عشق ناقطع میشود
طرحواره رهاشدگی یکی از دردناکترین طرحوارههای ناسازگار اولیه است که توسط جفری یانگ معرفی شده است. این طرحواره در سالهای نخست زندگی شکل میگیرد زمانی که کودک تجربه رابطه عاطفی را بهصورت ناپایدار، غیرقابلپیشبینی یا مشروط داشته باشد. این میتواند ناشی از پدر یا مادری باشد که از نظر عاطفی حضور دارد اما غایب است، بیماری در خانواده، جابجایی، طلاق یا بهطور کلی ناسازگاری عاطفی در ارتباط.
کودک یاد میگیرد که از دست دادن را بترسد و حالت هوشیاری بیشازحد پیدا کند. حتی در بزرگسالی، ممکن است روابط را بهصورت تهدید دائمی قطع ببیند. این فرد میتواند وابسته، مضطرب، خواستار، یا بالعکس، پیش از آنکه درد بکشد، از رابطه فاصله بگیرد.
۲. وقتی ترس رابطه را هدایت میکند
طرحواره رهاشدگی مانند یک فیلتر تحریفکننده عمل میکند: هر سکوت، غیبت یا کاهش توجه بهعنوان نشانهای از رد شدن تفسیر میشود. شخص ممکن است بین وابستگی بیشازحد و عقبنشینی دفاعی نوسان پیدا کند.
اغلب، او در احساس امنیت در رابطه دچار مشکل است و برای احساس اطمینان به حضور مداوم دیگری نیاز دارد. این وضعیت گاهی باعث فرسودگی شریک میشود، که بهنوبه خود فاصله میگیرد و بیآنکه قصد داشته باشد، ترس اولیه رهاشدگی را تأیید میکند.
۳. سه چهره از طرحواره رهاشدگی: مطالعات موردی
مورد ۱: کامیل و توماس – اضطراب از غیبت
(زوج دگرجنسگرا، ۳۳ و ۳۷ سال)
کامیل نمیتواند تحمل کند که توماس برای کار سفر کند. در هر سفر، او بد میخوابد، احساس میکند رها شده و پیوسته گوشی خود را چک میکند. وقتی توماس بازمیگردد، با سرزنش یا سکوت آزاردهنده به استقبالش میرود.
در عمق، کامیل بدون اینکه بداند، طرحواره رهاشدگیای را تکرار میکند که در کودکی آموخته بود—زمانی که برای امید به محبت، باید حال مادرش را حدس میزد.
در جلسات درمانی، ما الگوی «کمبود—ترس—سرزنش—عقبنشینی» را شناسایی کردیم و بر ثبات درونی کار کردیم. کامیل یاد گرفت که ترسهای اکنون خود را از ترسهای گذشته جدا کند. او شروع به بیان نیازهایش کرد بیآنکه آن را به سرزنش تبدیل کند، و این به توماس اجازه داد بدون احساس خفگی باقی بماند.
مورد ۲: محمد و یوناس – قدرت بهعنوان محافظ
(زوج همجنسگرا، ۳۵ و ۳۸ سال)
محمد در خانوادهای با پدر سختگیر و مادر دور افتاده بزرگ شده است. او همیشه ابراز نیازها را نشانه ضعف میدید. در رابطه، رفتار او قوی، مستقل و گاهی سرد است.
وقتی یوناس درخواست صمیمت عاطفی بیشتر میکند، محمد واکنش دفاعی نشان میدهد، طعنه میزند یا از بحث طفره میرود. اما باطناً، او میترسد که اگر آسیبپذیری خود را نشان دهد، یوناس او را ترک کند.
در جلسات، ما به کودک درونی زخمی او دست یافتیم. محمد فهمید که سردیاش نشانه بیتفاوتی نیست بلکه راهبردی برای بقا بوده است. او شروع به بیان سادهتر ترس خود از از دست دادن یوناس کرد. این رک بودن احساسی، بهجای دور کردن یوناس، باعث تقویت صمیمیت شد.
مورد ۳: لیا — وابستگی شدید
(۲۷ ساله، دوجنسگرا، مجرد)
لیا بهطور عمیق به شریکهای خود وابسته میشود. هر رابطه جدید با انفجاری از احساسات آغاز میشود. اما بهزودی، اگر دیگری کمتر پاسخ دهد یا کمتر سرمایهگذاری کند، لیا احساس خیانت میکند. او بین وابستگی و جدایی سریع نوسان دارد.
در تاریخچه او، عشق مشروط بوده است: مادر او تنها زمانی محبت نشان میداد که لیا موفق، شاد یا مفید باشد. امروز لیا در دیگران به دنبال اثباتی میگردد که شایسته وجود است.
در جلسات، ما بر تنظیم احساسات و تمایز بین نیازهای فعلی و زخمهای قدیمی کار کردیم. لیا یاد گرفت که کندتر پیش برود، خود را امن کند و توقعاتش را بدون بزرگنمایی بیان کند. این به او کمک کرد روابط قویتر و پایدارتر بسازد.
۴. درک مکانیزم درونی طرحواره
زمانی که رویدادی در زندگی رابطهای (غیبت، اختلاف، فاصله) ترس از رهاشدگی را برمیانگیزد، سه حالت زنده میشوند:
کودک آسیبپذیر: وحشت میکند، چسبندگی مییابد یا عقبنشینی میکند.
محافظ: برای اجتناب از احساسات، فرار میکند یا در خود میپیچد.
والد منتقد: احساس را سرزنش یا قضاوت میکند: «تو خیلی حساس هستی، دیگران را فراری میدهی.»
کار درمانی این است که بزرگسال سالم را تقویت کند: بخشی که احساس را میشناسد، گذشته و حال را از هم متمایز میکند و میتواند درخواستهایی سالم در رابطه مطرح کند.
۵. تمرینهای عملی برای کاهش طرحواره رهاشدگی
نامگذاری احساس: «من از رها شدن میترسم.»
آرامکردن کودک درونی: تصویریسازی، همدلی با خود.
شناسایی محرکها: سکوت، لحن، غیبت و غیره.
بیان درخواست واضح: «میتوانی مرا دلگرم کنی؟»
نگهداری دفترچه نیازها: برای شناخت بهتر خود.
پایدارسازی درونی: یوگا، نوشتن، پیادهروی، تمرینهای تنفسی.
۶. بهسوی عشقی پایدارتر
شفای طرحواره رهاشدگی به معنای آن نیست که دیگر به دیگری نیاز نداشته باشیم؛ بلکه به این معنی است که از فضای اعتماد به جای ترس، رابطه برقرار کنیم. عشق نه تضمینی برای جلوگیری از تنهایی، بلکه فضایی زنده از حضور، آزادی و رشد مشترک است.
برای اندیشه
«جایی که میافتی همان جایی است که نور به درونت وارد میشود.»— مولانا



Comments